شقایق سوخته دل
امروز به میهمانی رضا آمدهایم
با هم به گلستان صفا آمدهایم
مانند شقایقی همه سوخته دل
محتاج و غریب و بینوا آمدهایم
در سنگر عشق و کرمش پای نهادیم
چون کفتر گنبد طلا آمدهایم
امروز کنار پنجره فولادی
دلخسته و با دست دعا آمدهایم
ما زائر بارگاه عشقش هستیم
ای دل تو مگو کنون چرا آمدهایم؟
محتاج کرم گشته و در بند اسیریم
با بارگنه بهر شفا آمدهایم
شاعر:معصومه حیدری