شاعر: محبوبه باقری آزاد
شقایق سوخته دل
امروز به میهمانی رضا آمدهایم
با هم به گلستان صفا آمدهایم
مانند شقایقی همه سوخته دل
محتاج و غریب و بینوا آمدهایم
در سنگر عشق و کرمش پای نهادیم
چون کفتر گنبد طلا آمدهایم
امروز کنار پنجره فولادی
دلخسته و با دست دعا آمدهایم
ما زائر بارگاه عشقش هستیم
ای دل تو مگو کنون چرا آمدهایم؟
محتاج کرم گشته و در بند اسیریم
با بارگنه بهر شفا آمدهایم
شاعر:معصومه حیدری
نگاه آهو
آهو از کجا فهمید
باید از تو یارى خواست؟
از پناه تو باید
سایه اى بهارى خواست؟
آهو از کجا فهمید
با تو مى شود آرام؟
با نگاه تو آهو
پیش پاى تو شد رام
تو به مهربان بودن
شهره در زمین بودى
مهربان فراوان بود
مهربان ترین بودى
مى دهى نجات از مرگ
آهوى فرارى را
مى کنى جدا از او
ترس و بیقرارى را
شاعر قاسم رفیعا