قالَ (علیه السلام): الصَّلاةُ قُرْبانُ کُلِّ تَقىّ.
فرمود: نماز، هر شخص باتقوا و پرهیزکارى را - به خداوند متعال - نزدیک کننده است.
منبع:
وسائل الشّیعة: ج 4، ص 43، ح 4469.
رؤیاى آسمانى
شبى تنها
میان این همه رؤیا
تو را دیدم ...
تو را با قامتى زیبا
میان دشتى از گلها
کنارت بحر آبى رنگ
و دستانت پر از گلبوته هاى نور
پر از گلبرگ یاس و سوسن و مریم
و من سر تا به پا حیرت
دلم سنگین از این غمها
از این دنیا
که ناگه
آهویى رعنا
در آغوش تو شد آرام
صدایى از دل دریا
چنین مى خواند :
به قربان پناه گرمت اى مولا !
تمام صورتم را اشک ها پر کرده بود، آرى
چنین رؤیا مرا واداشت
که بنویسم :
به قربان پناه گرم تو آقا !
شاعر : محبوبه طاهری عمرانی
پیرمردی که در احساسش گم شد
آن اتفاق بیش از آنچه بتوان تصورش را کرد، غافلگیر کننده بود و حالا که پیرمرد داشت راه حمام تا خانهاش را زیر آفتاب داغ طی میکرد، نمیدانست به درستی چه حسی دارد. شاید کمی ناراحت بود.
«نه، چرا ناراحت؟ مگر نه اینکه همیشه آرزوی دیدنش را داشتم؟»
این را پیرمرد با خودش زمزمه کرد وقتی که پیچ کوچه را رد میکرد.
شادی؟ شاید این حس شادی بود که داشت وجودش را به هم میفشرد.
«شادی هست، اما خجالت هم هست، شاید اگر اینقدر پیر و حواس پرت نشده بودم، زودتر او را میشناختم. آن وقت دیگر…»
پسر بچهای از کنار پیرمرد رد شد و خیره او را نگاه کرد: خل دیوونه، با خودش حرف میزنه.
«… چقدر دوست داشتم او را از نزدیک ببینم. همیشه با خودم فکر میکردم در مقابل او چگونه باید رفتار کنم. با احترام، مؤدب، مبادا حرفی بزنم که او را برنجانم»
آن چند باری که پیرمرد او را دیده بود، در مراسم گوناگون بود. بنابراین در میان آن همه جمعیت، فقط توانسته بود از دور چهره او را ببیند.
توی حمام وقتی کیسه را به آن مرد داده بود تا پشتش را کیسه کند، سعی کرده بود به یاد بیاورد او را کجا دیده است. چهره مرد به نظرش آشنا آمده بود. اما در آن لحظه نتوانسته بود چیزی به خاطر بیاورد. بعد تلاش کرده بود ذهنش را به کار بیندازد. چشمانش را بسته بود حس کرده بود که باید جای شلوغی با او مواجه شده باشد... سر و صدا هم بوده... باز هم فکر کرد... چشمهای غمناکی را دید... خدایا کجا بود... داشت کم کم نگران میشد... احساس کرده بود در وجودش برای این مرد احترام زیادی قائل است... برای این چهرهای که داشت توی ذهنش پررنگ میشد.
پیرمرد به یکباره برگشته و با وسواسی دقیق در آن چهره نگاه کرده بود. بعد آهی از سر پشیمانی کشید، و با دو دست صورتش را پوشانده بود.
«شما پیشوای ما هستید... درست است؟ ... پیشوای هشتم... وای مرا ببخشید...»
این را با لکنت زبان گفته بود.
«مگر چه اتفاقی افتاده... چرا باید تو را ببخشم...»
«ترا به خدا بگویید که مرا میبخشید... این را به من بدهید. دیگر لازم نیست دست به پشت من بزنید... خدا میداند که چقدر خجالت زدهام»
پیشوا از او دلجویی کرده بود و به کیسه کشیدن پشت او ادامه داده بود. پیرمرد از شرمندگی خود را باخته بود. اما در مقابل هم نمیتوانست دست پیشوا را به زور بگیرد. نمیخواست بیاحترامی کرده باشد. فقط با نگاههای ملتمسانه به او نگاه میکرد اما پیشوا میخواست کار خودش را بکند.
حالا داشت به خانهاش بر میگشت، درست همان اتفاقی روی داده بود که همیشه آرزویش را داشت. حیف اگر زودتر او را به جا میآورد... هر چه میکوشید نمیتوانست این اتفاق را باور کند.... نه باور کردنی نبود.
منبع:
مناقب؛ ابن شهر آشوب، ج 4
تفسیر امام رضا از سورهی یونس
آیهی 58
قل بِفَضلِ اللهِ و برحمَتِه فبِذلِکَ فلیَفرَحوا هو خَیر مِمّا یَجمَعون.
محمّد بن فضل این أیه را نزد امام رضا(ع) خواند که.. بگو به فضل و رحمت خداست که مؤمنان باید شاد شوند.
امام فرمود:
همراهى با ولایت محمّد و آل محمّد علیهم السلام، برتر از هر آن چیزى است که دیگران از دنیاى خود میاندوزند.
(کافى1:423)
آیههای 90 و 91
آلآنَ و قَد عَصَیتَ قبلُ و کُنتَ مِنَ المُفسِدین. فالیَومَ نُنَجّیکَ ببَدَنُکَ لِتَکونَ لِمَن خلفَکَ آیةً.
ابراهیم بن محمّد همدانى گوید:
از امام رضا(ع) پرسیدم:
چرا خداوند فرعون را غرق کرد، در حالى که او ایمان آورده و به یگانگى خداوند اعتراف کرده بود؟
امام فرمود:
او هنگامیکه گرفتارى را دید، ایمان آورد، و این پذیرفته نیست. این حکم خداست که بر گذشتگان و آیندگان چنین روا داشته: ... پس چون سختى عذاب ما را دیدند، گفتند:فقط به خدا ایمان آوردیم و اینک بدان چه با او شریک میکردیم کافریم. و هنگامیکه عذاب ما را دیدند، دیگر ایمانشان برى آنان سودى ندارد. (مؤمن84) و فرموده است: روزى که پاره اى از نشانه هاى پروردگارت پدید آید، کسى که پیشتر ایمان نیاورده یا خیرى در ایمان آوردن خود به دست نیاورده، ایمان آوردنش سود نمیبخشد. (انعام158) فرعون نیز این گونه بود .. وقتى که در آستانه غرق شدن قرار گرفت، گفت: ایمان آوردم که هیچ معبودى جز آن که بنىاسرائیل به او گرویده اند، نیست و من از تسلیم شدگانم. پس به او گفته شد: اکنون؟ در حالى که پیش از این نافرمانى میکردى و از تباهکاران بودى؟ پس امروز تو را با زره خودت به بلندى میافکنیم تا براى آنان که از پىِ تو میآیند عبرتى باشد... و فرعون از سر تا پا در لباسى آهنین بود. هنگامیکه غرق شد خداوند او را از آب بیرون افکند تا براى آیندگان درسى باشد و او را ببینند که با آن جامه هاى سنگین آهنى اینک در بلندى قرار گرفته است، در حالى که طبیعت جسم سنگین آن است که در آب فرو رود و بالا نیاید. این خود نشانه اى است. دلیل غرق فرعون را در جاى دیگرى نیز میتوان یافت، زیرا او هنگامیکه در آٍستانه مرگ بود، به خدا متوسّل نشد بلکه موسى را یاد کرد و خدا چنین وحى کرد که: اى موسى! تو که فرعون را نیافریدى، پس نمیتوانى او را رهایى بخشى! اما اگر از من خواسته بود او را نجات میدادم.
(علل الشرایع1:55)
امام رضا (ع) و فلسفه ی نماز عید فطر
نماز عید فطر،با معنویتخاصی که دارد،دلها را متوجه خدامیکند،حالت توبه و استغفار در دلها ایجاد میسازد و مستحب است کهانسان،پیش از نماز عید،غسل کند،دعاهای خاصی را بخواند،و درفضای باز و در زیر آسمان به نماز بایستد .
امام رضا(ع)میفرماید :
« انما جعل یوم الفطر العید،لیکون للمسلمین مجتمعایجتمعون فیه و یبرزون لله عز و جل فیمجدونه علی ما منعلیهم، فیکون یوم عید و یوم اجتماع و یوم زکوة و یوم رغبة و یوم تضرع » [1] خداوند،روز فطر را بدین سبب«عید»قرار داد، تامسلمانان،مجمعی داشته باشند که در آنروز،جمع شوند و دربرابر خداوند،بخاطر منتها و نعمتهایش،به تمجیدو تعظیم بپردازند،پس آنروز،روز عید و تجمع و زکات ورغبت و نیایش است .
در این حدیثشریف،فلسفه این نماز و عید را در محورهای زیر،بیانکرده است :
1- اجتماع و گردهمایی
2- زکات و رسیدگی به فقرا
3- رغبت و گرایش به خدا
4- تضرع و نالیدن به درگاه پروردگار
و اینها،هم ناظر به بعد معنوی و عرفانی این نماز و مراسم عبادیاست،هم توجه به آثار اجتماعی و فوائدی دارد که به مردم میرسد و مردمبا پرداخت«زکات فطره»،بینوایان مستمند را به نوایی میرسانند و بهیک لحاظ،از نظر تامین معاش محرومان،عید فطر،:«عید فقرا»محسوبمیشود [2] .
--------------------------------------------------------------------------------
[1] وسائل،ج 5 ص 141،من لا یحضر،ج 1 ص 522 .
[2] پرتوی از اسرار نماز ، قرائتی، محسن.